چهار دست و پا رفتنت
عزیز دلم نمیدونی چقدر خوشحالم از اینکه هر روز چیزای جدیدتر یاد میگیری
وقتی هفت ماهگیت تموم شد کم کم یاد گرفتی چهار دست و پا میری ولی در حد خیلی کم و زود خسته میشی ولی اگه چیزی رو که دوست داری رو بخوای خلاصه با غلت زدن یا سینه خیز خودتو میرسونی خیلی هم تلاش میکنی و نفس نفس میزنی وقتی یخورده میری جلو چون میخوای رو پاهات وایستی یکدفعه میافتی رو شکمت ولی کوتاه بیا نیستی و راه خودتو ادامه میدی
الان که هفت ماه و 16 روزت هست بیشتر چهار دست و پا میری ولی اینم بگم که موقع چار دست و پا رفتن زانو هاتو کمتر میزاری زمین بیشتر میخوای رو پاهات وایستی مامان جون که فکر میکنه شما زود راه میافتی ولی منکه بعید میدونم آخه تنبل خان من هنوز چند ثانیه بیشتر نمیشینه و یکدفعه با کله میفته
از وقتی یاد گرفتی چهار دست و پا بری کار منم هزااااااااااااااار برابر بیشتر شده عاشق این هستی که بری سمت میز tv یا سمت سیم وپریز خلاصه این روزها خیییییییییییییلی حواسم بهت هست ولی خیلی این کاراتو دوست دارم نمیدونی چقدر با نمک و شیرین میشی وقتی داری شیطونی میکنی منم بلند صدات میزنم آرســـــــــــــــــــــــااااااااااااام جنابعالی هم با تمام خونسردی صورت نازتو برمیگردونی سمتم و یه لبخند از رو شیطنت تحویلم میدی و دوباره برمیگردی به شیطنتت میرسی اونوقت دیگه من چیکار میتونم بکنم چی میتونم بگم جز اینکه بزارم به کارت برسی ولی هواتو داشته باشم که سر خودت بلایی نیاریعاشقتم عاشق شیطونیهاتم
اینم عکس چهار دست و پا رفتنت عشقم
اولین شیطنتها
رفتی پشت پرده
اینم از میز tv که مجبور شدم دکور و جمع کنم
عاشق کنترل