بیستمین ماهگرد
بیستمین ماهگردت مبارک عزیزم
بیستمین ماهگرد به روایت تصویر
وقتی میخوام پوشکتو عوض کنم فرار میکنی
جوجه دوست داشتی بابایی هم برات جوجه خرید عزیزم
داری تلاش میکنی رو صندلی بشینی
این عروسکو حالا حالا ها نمیخواستم دستت بدم ولی یه شب خیلی گریه میکردی با هیچی آروم نمیشدی منم مجبور شدم نشونت بدم.تو هم خیلی خوشت اومده بود ولی بعد از بازی موهاشو میپرفتی پرتش میکردی
بازم ماکارانی خوشمزه
اینقدر ذوق میکنم وقتی این شکلی میبینمت
هر جا مهر ببینی سرتو میزاری روی مهر
قربون دستای کوچولوت برم عزیزم
وقتی چیزی رو دوست داری اینجوری میخوری
اینجا هم داری موز میخوری
رفتی رو میز tv نشستی منم دعوات کردم بیای پایین ولی جنابعالی اصلا انگار نه انگار تازه زیر چشمی نگام میکنی من رفتم به کارات برسی
این حرکت هم یعنی من برم تا تو راحت باشی
اوناییکه داری میریزی تو لباست سیب زمینی سرخ شدست که جنابعالی اینجوری میریزی تو شیکمت
اولین بار بود داشتی بلال میخوردی.عاشق بلال بودی
رفته بودیم جشن تولد ثناجون کلی بهت خوش گذشت از اول تا آخر فقط داشتی میخوردی خوب اشتهات باز شده بود.آبروم رفت
آرسام جونی تا این لحظه ، 1 سال و 8 ماه و 3 روز سن دارد