آرسام جونی آرسام جونی ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

قصه های آرسام کوچولو

بیست و سومین ماهگرد

1393/8/17 15:03
نویسنده : مامان آرسام
946 بازدید
اشتراک گذاری

بیست و سه ماهگیت مبارک عزیزمبوس

پسر کوچولوی من عزیز دل من بیست و سه ماه از با هم بودنمون گذشت بیست و سه ماهه شدی عشق من.دقیقا یک ماه به دو ساله شدنت مونده ولی هنوز هیچی نمیگی تازه یاد گرفتی اگه کاری کنی با دست نشون میدی و بعد کلی برامون توضیح میدی که من اصلا چیزی نمیفهمم فعلا به زبون نی نی ها حرف میزنی و این خیلی منو نگران کرده غمناکخدا رو شکر با بابایی خیلی جوری همینطور دو تا پدر جونها.وقتی بابایی بیاد خونه بدو بدو میری سمت در کلی ذوق میکنی عاشق بیرون رفتنیچشمک

هنوزم کم غذایی ولی میوه خیلی خیلی دوست داری مخصوصا انار گلابی موز سیب. خیار هم اصلا دوست نداری .انواع و اقسام بیسکویت هم خیلی دوست داریراضی

حالا میریم سراغ شیطنتهای این یک ماهی که گذشت

اصرار داری خودت با قاشق غذا بخوریسکوت

پروژه ناموفق ... میخواستم کم کم از شیر بگیرمت ولی نمیخوابیدی منم تو شیشه برات شیر پاستوریزه ریختم که بیخیال بشی ولی دو تا شیشه شیر خوردی نخوابیدی منم تسلیم شدمچشمک

 

ببین هنوز بیداری

 

در یخچالو باز میکنی میری توش میشینی وقتی صدات میکنم در یخچالو میبندی مثلا قایم شدیخندونک

 

خنده

 

خندونک

 

 

خودت برای خودت لقمه درست کردی

 

توی اسباب بازیهات فقط ماشینهاتو دوست داری

 

پسرمون خسته هستخواب آلود

بهت یاد دادم چطور نی نی بخوابونی وقتی گفتم نی نی رو بخوابون زود رفتی بخوابونیشبوس

محو تماشای TV شدی.هر چقدر صدات کردم نگام نکردی.برنامه کودک اینجوری نگاه نمیکنی

 

وروجک از خستگی خوابش برد.

میدونستم خوابت میاد ولی چون ساعت 9 شب بود نمیخواستم بخوابی ساعت نه و نیم بیدار شدی سه شب خوابیدی.

 

پسر من هنوز عروس پیدا نکرده دسته گل عروس پیدا کردهخندونک

بازم ساعت 9شب از خستگی خوابش برد و مامانی تا 3بیدار بود.

 

کلی صدات میکردم و همه جارو دنبالت میگشتم غیر از اتاقی که برقاش خاموش بود.

جنابعالی رو تخت لم داده بودی منو تماشا میکردی جیکت هم در نمیومدعصبانی

 

وقتی دعوات میکنم و قهر میکنی چشماتو میبندی

وروجک فشن مامان

 

روز عاشورا

 

 

واسه خودت دوست پیدا کرده بودی.اول موزی که دستت بود دادی بهش بعد کم کم باهاش دوست شدی دستشو میگرفتی بغلش میکردی تو این عکس هم دست همدیگرو گذاشتین رو شونه همدیگه چشمک

از نمونه شیطنتهای آقا آرسامخطا

دلنوشت:عزیزم عقربه های ساعت دارن با شتاب به سالروز تولدت نزدیک میشن و من خدا رو هزاران  هزار بار به خاطر حضور نازنین و دوست داشتنی تو شاکرم .... با هر لبخند و شادی تو  اشک شوقی گوشه چشمم میشینه ... بعضی وقتها بهت خیره میشم و دلم از شوق میلرزه ...عزیز دلم عشقم من هر لحظه با تو بودن رو دوست دارم و باتوست که زندگی میکنم و تو هستی تنها دلیل زندگیم محبت

 

 آرسام جونی تا این لحظه ، 1 سال و 11 ماه و 2 روز سن دارد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (4)

منصوره
20 آبان 93 15:06
سلام عزیزم خوبین پسر گلمون خوبه پست بالایی نتونستم نظر بزارم عزاداریتون قیول عزیزم
بانو
6 آذر 93 15:58
سلام برای بچه ها قانون، قانون است! www.banoo.ir/post/1299 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
بانو
10 آذر 93 13:28
سلام مادران معتاد اینترنتی www.banoo.ir/post/1281 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
بانو
16 آذر 93 12:57
سلام مجموعه های آموزشی کودکان؛ فرصت یا تهدید www.banoo.ir/post/1358 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو