رفتیم دکتر...........
سلام جیگمل مامان.امروزبابایی زود از سر کار اومد تا بریم پیش خانوم دکتر تا دقیقا مشخص بشه من کی باید جیگملمو ببینم.قربون پسر خودم برم چیزی به لحظه دیدار نمونده فقط سه هفته دیگه باید طاقت بیاریم پسری .ولی خانوم دکترت گفت باید دو هفته دیگه بریم تا روز دقیقشو مشخص کنه.صدای تپش قلبتم گوش کردم وای که چقدر تند تند میزد قربونت برم. خیلی دلم میخواست الان تو بغلم بودی باهات حرف میزدم نوازشت میکردم برات لالایی میخوندم آخه این روزا همش دلم میگیره وبا بابایی الکی قهر میکنم.دلم برای بابایی میسوزه.امروز به خاطر ما زود اومد با اینکه خسته بود رفتیم دکتر بعد که اومدیم خونه الکی باهاش قهر کردم بیچاره بابایی هم کلی نازمو کشید تا آشتی کنیم...