غلت زدن
پسر ناناز من دیگه داری بزرگ میشی
روز نهم اردیبهشت ساعت 12:50 خونه مامان جون بودیم میخواستیم ببریمت حموم وقتی رفتم لباساتو آماده کنم صدای نق زدنات اومد منم که از همه چی بی خبر فکر میکردم تنهایی داری گریه میکنی وقتی برگشتم دیدم آقا به خاطر کتابت که از دستت افتاده بود میخواستی بری بگیریش دمر خوابیده بودی منم ترسیدم و بدو بدو اومدم بغت کردم عکستو نگرفتم
امروز هم واسه دومین بار غلت زدی بابایی بغلت کرد بازم نشد عکستو بگیرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی