پنجمین ماهگردت مبـــــــــــــــــــــــــــــارک عـــــــــــــــــــزیـــــــــــــــــزم
پسر ناناز مامان عروسک دوست داشتنی من پنجمین ماهگردت هم اومد روز به روز داری بزرگترو شیرینتر میشی خیلی خوردنی شدی از اینکه میبینم داری بزرگ میشی خوشحالم از طرفی هم دلم برای بچهگیهات تنگ میشه
توی این ماهی که گذشت باهوشتر و شیطونتر شدی دیگه مطمئن شدم مامان و باباتو خوب میشناسی وقتی بابایی رو از صبح نمیبینیش و غروب میاد وقتی میبینیش ذوق میکنی هر وقت باهات دالی بازی میکنیم کلی میخندی غلت زدن رو هم که قشنگ یاد گرفتی ولی تا دو دقیقه دمر میخوابی زود گریه میکنی
بدون شرح......
اینجا هم توی خواب و بیداری بودم
داشتم فکر میکردم tv ببینم یا بخوابم
هر کاری میکنم پاهام به دهنم نمیرسه که بخورمشون آخه من هر چی میبینم باید بزارم تو دهنم
بیخیال پاهام شدم دوربین مامانی خوشمزه تره
توی بغل مامانی خوابیدم
اینم مدل خوابیدن این روزهای من
توی روروئک هم از خوردن دست نمیکشم
جدیدا یاد گرفتم تو روروئک خودم وایستم با اسباب بازیهاش بازی کنم
اینجا هم لالا دارم
مامانی بجای اینکه منو سوژه عکس گرفتنت کنی منو بخوابون
وقتی خودم غلت میزنم و دمر میشم باید استراحت کنم دیگه
آرسام جونم خیلی دوستت دارم
زندگی منی