واکسن چهار ماهگی
عزیز دلم امروز من و بابایی سه نفری رفتیم مرکز بهداشت واکسن چهار ماهگیتو زدی.باید دیروز واکسنتو میزدی چون خیلی شلوغ بود گفتن امروز بریم منم خوشحال از اینکه گفتن امروز بریم ولی الان دیگه خیالم راحت شد.وقتی واکسنتو زدی خیلی گریه کردی منم اصلا طاقت نداشتم ببینم دارن بهت واکسن میزنن فقط به صورت نازت نگاه میکردم از اینکه ازهمه چی بی خبر بودی راحت خوابیده بودی دلم برات میسوخت که یکدفعه دیدم جیغ میزدی.ایندفعه بهت قطره هم دادن عسلم
یه دونه واکسن داشتی و کمتر از قبل گریه کردی
وقتی داشتم باپلاستیک یخ جای واکسنتو خنک میکردم از پلاستیک خوشت اومد منم دستت پلاستیک دادم کلی ذوق کردی
بعد از کلی بی تابی خوابیدی
بابایی برات قطره استامینفن با طعم موزی خریده بود اصلا دوست نداشتی ولی قبلیارو خوب میخوردی
چقدر بد مزه هست اه اه اه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی