روزهای نوروزی و سیزده بدر
نوروزی دیگر را در کنارت سپری کردیم اولین نوروزی که در کنارمون بودی سال ٩٢ و فقط سه ماه و چهارده روزه بودی و حالا یکسال بیشتر کنار تو بودن را چشیدهام چقدر روزها زود میگذره
با هزار زحمت تونستیم یه عکس بگیریم شد این
نمیدانم آرزویت چیست!
اما برای رسیدن به آرزویت دستانم به آسمان جاری و سبزه دلم را به نیت تو و آرزویت هر چه که هست
گره میزنم
سیزده بدر هم تموم شد اولین سیزده بدری بود که بردیمت بیرون چون سال قبل بابایی خونه نبود و من و تو تنها بودیم و خیلی کوچولو بودی جایی نرفتیم ولی امثال هوای خوبی بود و اصلا بیرون مامانی و اذیت نکردی آخراش هم خوابیدی.
این عروسکو تو پارک خردیم خودت انتخاب کردی فقط همون یک روز باهاش بازی کردی
روش میزدی صدا میداد خوشت میومد
از خدای مهربونم میخوام که همیشه همینطور شاد و خندون باشی عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی