اخرین روزهای یکسالگی
سلام عزیزم قند عسلمم گل پسرم داری دو ساله میشی روز به روز بزرگتر و باهوشتر وای باورش خیلی برام سخته که همه چی اینقدر زود گذشت این روزها خیلی سعی میکنی حرف بزنی مثلا وقتی میخوای بگی بده به زور میگی ب و روشم تشدید میاری به اینجا میگی ایدا و خلاصه خیلی با ما حرف میزنی ولی مامانی زبون تو رو بلد نیست عزیزم وقتی کار بد میکنی میای پیشم و بادستات نشون میدی و کلی توضیح میدی.یکبار تو آشپزخونه یه چیزی دستت بود الان یادم نیسن چی بود که ازت گرفتم رفتی بابایی رو اوردی تو آشپزخونه داشتی براش توضیح میدادی.خلاصه با کارات کلی مارو میخندونی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی